.............فرهنگ سازان حضرت حجة بن الحسن (عج)

مؤسسه فرهنگی هنری فرهنگسازان حضرت حجة بن الحسن (عج)

.............فرهنگ سازان حضرت حجة بن الحسن (عج)

مؤسسه فرهنگی هنری فرهنگسازان حضرت حجة بن الحسن (عج)

مؤسسه فرهنگی هنری فرهنگسازان حضرت حجة بن الحسن (عج)
کلمات کلیدی

اهمیت آگاهی بخشی با تقویت باورهای دینی

شعر و شاعری

وصیت نامه حضرت امام علی (ع)

یاران امام مهدى‏ علیه السلام

غیبت امام مهدى‏ علیه السلام

شخصیّت امام مهدى‏ علیه السلام

انتظار فرج

مختصری از زندگانی امام حسین (ع)

فضائل امام حسین (ع)

امام حسین (ع) پس از ولادت

ویژگی های امام کاظم (ع)

مظهر ظلمت و تاریکی تحمل دیدن نور و روشنایی را ندارد.

علت دشمنی هارون با امام کاظم (ع)

زندگانی امام کاظم (ع)

شخصیت امام على (ع)

پیامبر و امام شناسی

نمونه ویژگی ها و فضایل امام علی (ع)

لزوم دوست داشتن امام علی (ع)

علت نامگذاری روز ولادت امام علی (ع) به روز پدر

برتری امام علی علیه‌السّلام بر پیامبران الهی (ع)

اهمیت یاد امام علی (ع) بودن

اهمیت محبت و دوست داشتن امام علی (ع)

اهمیت امامت و ولایت وولایتمداری

ضرورت پاسداری از خون شهدا

ویژگی های دروس حوزوی

خاطره فرد ذی فنون و همه فن حریف

شیوه جلو گیری از گرفتار شدن

حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

آسیب شناسی علوم دینی و فنون

فرهنگ اصطلاحات علوم

آخرین نظرات

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

عناوینی که در این مختصر خواهید مشاهده فرمود:

  • پس از غدیر

  • دشمنان امام علی (ع)

  • دوستان امام علی (ع)

  • معما به اسم مبارک امیرمؤمنان على (ع)

  • گرویدن به سوی حیدر 

  • معرفی امام علی (ع)

  • فضایل امام علی (ع)

  • سیره امام علی (ع)

  • حکومت امام علی (ع)

  • مظلومیت امیرالمومنین (ع)

  • وصایای امام علی (ع)

  • شهادت امیرمؤمنان (ع)

  • چراغی فرا راه از امام علی (ع)

  • راهکارهای عملی انس با نهج البلاغه 

غم کفار و شادی مؤمنان

پس از خطبه غدیر سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند،

وَ زدل نعره ی تکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند،

وَ مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند

اشاره به: بخ بخ لک یا علی دومی

و علی را همه از جان و دل خویش ستودند،

بسی نغمه ی تبریک سرودند،

گروهی شده مسرور،

گروهی ز حسد کور،

اشاره به آیه شریفه: الیوم یأس الذین کفروا

که بر خواست ز قلب کره ی خاک به نُه قلّه ی افلاک

ندای علی مولا علی مولا،

معما به اسم مبارک امام على علیه السلام

خواهى ار نام مقتداى من         چشم مفتوح کن براى من

عید غدیر مبارک

توضیح : چشم به عربى عین مى شود و مفتوح آن (ع) مى شود و براى من به عربى (لى) مى شود وقتى (ع) را به (لى) اضافه کنیم (على)   مى شود.

معرفی امام علی (ع)

امام علی (ع) شخصیتی جامع اضداد است که بزرگان دانش، به بعدی از ابعاد شخصیت او پرداخته اند. پرواز اندیشه هر چند که بلند باشد، نمی تواند نهایت او را دریابد و زبان وقلم در وصف او ناتوان است. او اقیانوسی است که نمی توان آن را با پیمانه پیمود. او متصل به وحی الهی است. از این رو، راه شناخت و درک علی (ع) از زبان پیامبر و اهل بیت (ع) ممکن است.

شناسه امام علی (ع)

اسم لغب کنیه آن حضرت (ع)

نام مبارک : علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف ، سرور اوصیا - بهترین صلوات و سلام بر او باد - .

لغب : مرتضی، امیر المومنین (ع)

از جمله کنیه های مشهور او اسدالله و ابوتراب است که پیامبر به او داده بود و نیز حیدر کنیه ای بود که مادرش فاطمه بنت اسد او را بدان نامیده بود. (1)

فضایل امام علی (ع)

علی، انسان کامل و متعالی

 امام علی بن ابی طالب(ع)، وصی و جانشین بلافصل رسول خدا (ص) دومین شخصیت عالم اسلام و نخستین پیشوای شیعیان است.

مطالعه و بررسی شخصیت امام علی (ع) و بررسی سیره و کلام او هر انسان عاقل و پاک نهادی را به حیرت وا می دارد. او دارای صفات حسنه و الگوی سخاوت و انفاق، زهد و قناعت، شجاعت، فروتنی و تواضع، عدالت و امانتداری، گذشت و شفقت، عبادت و عمل صالح، علم و قضاوت و مکارم اخلاق است.

علی (ع) دریایی است که برای غوص در آن و شناخت عظمت روحی او به ذره ای مبالغه و غلو نیاز نیست، بلکه بهترین راه شناخت علی (ع) و عظمت جایگاه او، علاوه بر کلام و سیره نبوی درباره او مطالعه و درک رفتار و گفتار خود آن حضرت است.

در فضل و عظمت او در بین نوع انسان، دانشمندان سخنان بسیار گفته و نوشته اند.

چنانکه ابن سینا از حکمای بنام اسلامی، گفتاری نغز درباره امام علی (ع) می گوید.

ابن سینا در رساله معراجیه بیانی را که رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) درباره عقل و فراگیری علم عقلی فرموده است، نقل و از علی (ع) چنین یاد می کند که رسول اکرم (ص) به علی (ع) که در بین یاران پیامبر، همانند عقل در بین حواس بود، چنین فرمود:

«ای علی زمانی که مردم با انواع نیکی ها به سوی خدا نزدیک می شوند، تو با عقل به سوی او تقرب پیدا می کنی و بر آن سبقت می جویی.

نکته مهم در این تعبیر این است که علی (ع) در بین دیگر صحابه، مانند عقل در بین حواس دانسته شده و بنابراین تعبیر حواس به عقل نیازمندند و عقل رهبر آنهاست.»(2)

تربیت نبوی و تعلیم و حیانی علی (ع)

 بنابر متون تاریخی، از ویژگی های منحصر به فرد امام علی (ع) که بعدها از افتخارات او و پیروانش شد، نوع ارتباط عاطفی و تربیتی پیامبر با اوست. به گونه ای که در جاهای مختلفی، امام علی (ع) از این نوع ارتباط یاد کرده است. این نوع هم بستی و وابستگی روحی به پیامبر، از او انسانی ساخت که به واقع برازنده نام آن حضرت، یعنی علی است؛ چرا که او دارای سجایا و فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی، فتوت، مروت، شجاعت و بسیاری از فضایلی بود که در مرتبه عالی در وجود آن حضرت متجلی شده بود. کودکی علی (ع) با خشک سالی عجیبی که در مکه واقع شد، مصادف شده بود و ابوطالب، عموی پیامبر، با چند فرزند، بار هزینه سنگین زندگی را به دوش می کشید.

رسول اکرم (ص) در مشورت با عمویش عباس توافق کردند که هر یک از آنان، فرزندی از ابوطالب را نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پیامبر علی (ع) را به خانه خود بردند و تحت تکفل خود قرار دادند. از این رو، علی (ع) در خانه محمد (ص) و در دامان او پرورده شد. امام در این باره می گوید: « در پی او بودم، چنان که شتر بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای برپا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت. آن گاه که کودک بودم، مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جای داد... هر سال در حرا خلوت می گزید و من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید. آن هنگام که جز خانه ای که رسول خدا (ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود. من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را می شنودم».(3)

زندگی نامه امام علی (ع)

کارنامه زرین امام علی (ع)

 امام علی (ع) در مقایسه با دیگر یاران پیامبر، کارنامه درخشان و امتیازات فراوانی دارد که خود به برخی از افتخاراتش اشاره کرده است.

چنان که فرموده است: « من در خردی، بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم. شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است.» (4)

او کسی است که هرگز بت نپرستید و نخستین مسلمان و نخستین نمازگزار بود و از سوی پیغمبر به مقام ولایت و وصایت و خلافت برگزیده شد.

برخی از مشهورترین سوابق امام در یاری اسلام از این قرار است:

1. سبقت در ایمان به اسلام؛

2. وصی و برادر خوانده شدن آن حضرت به وسیله پیامبر در جلسه ضیافتی که پیامبر دعوت آشکار خود را اعلام کرد. همچنین امام تنها کسی بود که پیامبر را تأیید و پیمان یاری با او بست؛

3. آماده کردن زمینه هجرت رسول خدا و خنثی کردن توطئه قتل پیامبر (ص) با خوابیدن در بستر آن حضرت در لیله المبیت؛

4. جانبازی ها و فداکاری های آن حضرت در غزوات و سرایا و جهاد با کفار و مشرکان و منافقان.

5. ضبط و کتابت وحی؛

6. پیمان برادری بستن پیامبر (ص) با او در ماجرای عقد اخوت

7. افتخار دامادی رسول خدا (ص)

8. باب مدینه العلم نامیده شدن او به وسیله رسول خدا (ص)

9. تصریح پیامبر (ص) بر جانشینی آن حضرت در واقعه غدیر.

$ غروب خورشید و آغاز فتنه ها

با رحلت پیامبر (ص) و پیش آمدن ماجرای سقیفه، علی (ع) که در شرایط خاصی روزگار می گذرانید، بیشتر به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت. مهم ترین فعالیت های امام در این دوران، به طور خلاصه عبارت بود از: عبادت خدا، تربیت و پرورش مسلمانان پاک ضمیر، تفسیر قرآن و حل مسائل دینی فتوای حکم، پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و شهرهای دیگر، بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوپدید و بی سابقه در اسلام، حل برخی مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات که دستگاه خلافت در آنها با بن بست روبه رو می شد، کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ، احداث و قنات، استخراج و آنها را در راه خدا وقف می کرد.(5)

سیره امام علی (ع)

سیره آن حضرت، الگوی مؤمنان است و تمسک به آن به زندگی حرکت و معنا می دهد. بررسی مقاطع مختلف زندگی امام علی (ع) یا برش کوتاهی از زندگی آن رادمرد تاریخ اسلام، افزون بر حیرت افزایی، قلب انسان را نسبت به حقیقت به کرنش وا می دارد. ما امروز بیش از همیشه محتاج شناخت و پیروی عملی از مرام و سیره علی (ع) هستیم.

عدل بر مسند حکومت

پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با امام علی (ع)، او زمام امور را در جامعه ای به دست گرفت که در همه زمینه ها رو به فساد گراییده بود. و با دشواری های بسیاری، دست و پنجه نرم می کرد. اما امام برخلاف خلفای پیش از خود، سیاست انقلابی و مبتنی بر سیره پیامبر و عدالت اجتماعی را که به منظور تحقق آنها حکومت را پذیرفته بود، در زمینه های حقوقی، مالی و اداری، تنها هدف خود اعلام کرد. او برای رسیدن به این هدف، اصلاحات بسیاری انجام داد.

اصلاحات امام علی (ع) در زمینه حقوقی، لغو میزان برتری در بخشش و عطا و برابر دانستن همه مسلمانان در عطایا، چه در حقوق و چه در واجبات بود. امام علی (ع) در زمینه مالی، ثروت های نامشروع در روزگار عثمان و تبعیض در عطایا را بازنگری، و همه آنچه عثمان از زمین ها بخشیده بود و اموالی را که به طبقه اشراف بخشیده بود، مصادره کرد.

 امام در زمینه اداری، سیاست خود را با دو کار عملی کرد:

عزل والیان عثمان که در شهرها بودند. اینان کسانی بودند که پیامبر آنان را طرد کرده بود، خمر می نوشیدند و زشت کردار و فاسد بودند، و واگذاری مدیریت و زمامداری به مردانی شایسته از اهل دین و عفت. (6) رفتارهای اصلاحی حضرت در جامعه آن روز موجب شده بود تا بسیاری از افراد نالایق که پیش از این زمام امور را به دست گرفته بودند و بیت المال را در چنگ خود داشتند و بندگان خدا را بندگان خود گردانده بودند، با دروغ و شایعه بر امام فشار بیاورند و دل مردم را نسبت به آن حضرت، به شک و تردید اندازند و بیعت بشکنند.

تلاش های بیدارگرانه امام علی (ع)

 پس از رحلت رسول خدا (ص) با سوء تدبیر خلفا و سیاست های مالی و تبعیض های طبقاتی، اوضاع جامعه مسلمانان رو به وخامت گرایید و آهنگ بازگشت به جاهلیت کرد. امام در آغاز خلافت خود با جامعه ای رو به رو بود که حیله و نفاق و قدرت طلبی و دنیا دوستی، در آن رواج یافت بود و قطعاً به کار بستن اصلاحات و بازگرداندن چنین جامعه ای به سنت و سیره رسول خدا (ص) کاری بسیار دشوار بود. امیرالمؤمنین در اولین روز خلافت، خطاب به مردم چنین فرمود: « بدانید که گرفتاریی که شما هنگام بعثت رسول خدا داشتید، امروز دوباره به سوی شما بازگشته و دامن گیر شما شده است. باید درست زیر و رو شوید و صاحبان فضیلت که عقب افتاده اند، پیش افتند و آنان که به ناروا پیشی می گرفتند، عقب افتند». (7)

این سخن امام نشانه عمق تغییر و میزان بازگشت جامعه آن روز به عصر جاهلیت و پیش از رسالت پیامبر است.

امام علی (ع) در مدت کوتاه حکومت خود نتوانست اوضاع در هم ریخته جامعه اسلامی را کاملاً به حال اولی که داشت برگرداند، ولی از سه جهت عمده به موفقیت دست یافت.

1. با ترسیم سیره عادلانه خود چهره جذاب سیره نبوی را به مردم به ویژه نسل جدید نشان داد. او در برابر شوکت کسرایی و قیصری معاویه، زاهدانه و مانند فقیران و یکی از بینواترین مردم می زیست. هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نمی داشت و توانگری را به گدایی و نیرومندی را به ناتوانی ترجیح می داد.

2. با آن همه گرفتاری های طاقت فرسا و خسته کننده، ذخایر گران بهایی از معارف الهیه و علوم حقه اسلامی را میان مردم به یادگار گذاشت که در رشد و توسعه تمدن و فرهنگ اسلامی اثرگذار بود.

3.گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان آنان جمعی از زهاد و اهل معرفت، مانند اویس قرنی و کمیل بن زیاد و میثم تمار وجود دارند که در میان بزرگان عرفان، شهرت دارند و عده ای نیز از مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و غیر آن ها به شمار می آیند.(8)

4. سیاست ورزِ اخلاق مدار

حکومت امام علی (ع)

حکومت امام علی (ع)، حکومتی بود بر پایه عدل و تقوا و فضیلت و رعایت حق و ترجیح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پایه سیاست و رعایت مصالح دینوی، به همین دلیل، با طبع بیشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده حمایت از اسلام، حمایت از اموال و قبیله و قوم خود را می دیدند، سازگار نبود. از این رو، دیری نپایید و دوره خلافت کوتاه او به پایان رسید. در این مدت هم او را راحت نگذاشتند و او پیوسته با علم داران قدرت طلبی و مال اندوزی، در کشمکش و نزاع بود، آن حضرت در شیوه حکومت، به سیره و رویه رسول خدا (ص) عمل می کرد و اغلب تغییراتی را که در زمان خلافت پیشینیان پیدا شده بود، به حالت قبل باز گردانید و مدیران و والیان نالایق را که زمام امور را در دست داشتند، از کار برکنار کرد.(9)

سیاست علوی و سیاست معاویه

 گاهی برای شناخت جوهر و حقیقت یک شخصیت اجتماعی و تاریخی باید ماهیت و شخصیت دشمنان او را بررسی و مطالعه کرد. علی (ع) پس از پیامبر دشمنان قدر و اثرگذاری داشت که سر سخت ترین آنها، معاویه بود. در یک کلام، معاویه سمبل و مظهر دوران جاهلیت بود که پس از رحلت رسول خدا، با بروز مسئله سقیفه و ماجراهای پس از آن قد برافراشته بود و در برابر او، علی (ع) که مظهر قرآن و آنچه پیامبر از سوی خدا آورده بود، قرار داشت.

جاحظ از کسانی است که درباره عثمان و طرف داری از او کتاب نوشته است. اما او با همه جانب داریش از عثمان، مطالبی در مقایسه میان سیاست معاویه و علی (ع) آورده است که بخشی از آن چنین است: « بعضی از مدعیان عقل و تمییز می پندارند که معاویه ژرف اندیش تر و درست فکرتر و باریک تر از علی بوده است ولی این چنین نیست. علی در جنگ ها رفتاری جز موافقت با کتاب و سنت نداشت اما معاویه بر خلاف آن رفتار می کرد و هرگونه نیرنگی را از حلال و حرام در جنگ به کار می برد. علی می گفت در پیکار با دشمن شما پیشگام مباشید مگر آنکه او آغاز به جنگ کند. در جنگ به دنبال فراریان مروید و زخمیان را مکشید و درهای بسته را مگشایید. اگر کسی در تدبیر به آنچه در کتاب خدا و سنت رسول آمده است بسنده کند خود را از تدابیر زیادی باز داشته است. علی به جهت ورع و پرهیزگاریش جز از عمل و قول به چیزی که رضای خداوند در آن است ممنوع بود و به آنچه اهل نیرنگ و زرنگی دست می زدنند دست نمی زد.» پس سیاست معاویه سیاستی دنیوی بود که بر پایه رسیدن به قدرت و ترجیح باطل بر حق و رعایت نکردن کتاب خدا و سنت رسول (ص) در مواردی که با اراده و خواست او مخالف باشد بود. این سیاست مخصوص پیشبرد مقاصد و اغراض شخصی است و به توفیق هم می انجامد؛ همچنان که معاویه موفق شد. اما سیاست علی (ع) الهی بود و بر پایه پیروی محض از حقیقت و کتاب خدا و سنت رسول (ص) مبتنی بود. چنین سیاستی در صورتی می توانست موفق باشد که اطرافیان و بزرگان بیعت کننده با او نیز از این سیاست پیروی کنند و نظر او را بی چون و چرا بپذیرند. اما چنین نشد و هوا و هوس یاران او و ضعف و سستی ایمانشان، با لجام گسیختگی معاویه و اتحاد اصحاب او توأم گردید و دست علی (ع) را در اجرای حق بست.(10)

زخمی بر پیکر عدالت

 امام علی (ع) محزون و دلسرد از یاران ناموافق، به جمع سپاه مشغول شد. ولی معاویه، او و اطرافیانش را آرام نمی گذاشت و دسته هایی برای غارت و ارعاب مردم عراق، به اطراف کوفه می فرستاد. حملات این دسته ها که در تاریخ اسلام به الغارات معروف شده است، چنان مؤثر بود که روزی امام علی (ع) از غایت دل تنگی فرمود: « ان هی الا الکوفه اقبضها و ابسطها؛ دیگر چیزی جز کوفه برای من باقی نمانده است. که آن را می گیرم و رها می کنم.» خوارج نیز که زخم خورده بودند، به تبلیغات خود بر ضد حضرت در نهان ادامه می دادند و این تبلیغات و کینه جویی ها، سرانجام به توطئه ای انجامید که موجب شهادت آن حضرت شد. بنابر روایات چند ماه پس از واقعه نهروان، سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علی (ع) و معاویه و عبدالله بن عاص را در یک شب بکشند. آنکه قتل امام علی (ع) را به عهده گرفت، عبدالرحمن بن ملجم مرادی بود. او در شب نوزدهم رمضان سال 40 هجری قمری، هنگام نماز بر آن حضرت حمله کرد و با شمشیر بر فرق آن حضرت زد. این شمشیر که آغشته به سم بود، کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز، یعنی روز بیست و یکم ماه رمضان، بر اثر زخمی که بر سر داشت، به شهادت رسید. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان، از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است، اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.(11)

روز رستگاری

یکی از برهه های شگفت انگیز و حیرت زای زندگی امیرالمؤمنین (ع) فاصله کوتاه ضربت خوردن ایشان تا شهادت اوست، یعنی زمانی است که امام دارد با مرگ مواجه می شود. او با مرگ دست و پنجه نرم نمی کند، بلکه با آن معاشقه می کند و او را بسان عاشقی دل شیفته و واله در آغوش می گیرد. کامل بودن علی (ع) در این صحنه از زندگی او ظاهر می شود.

نخستین واکنش علی (ع) در مواجهه با مرگ و پس از ضربت سهمناکی که بر فرق مبارک او وارد شد. جاری شدن دو جمله از دهان اوست. در یک جمله فرمود: « این مرد را بگیرید.» در جمله دیگر فرمود: « فزت و رب الکعبه؛ قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم»؛ یعنی شهادت برای من رستگاری است.(12)

 همچنین امام در آخرین ساعات عمرش و در آن شرایط روحی به دنبال اجرای عدالت بود و درباره قاتل خود اطرافیان را به تقوا و کنترل احساسات سفارش می کرد. چنان که فرمود، قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است، از همان غذایی که خودشان می خورند، به او بدهند.(13)

مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام

شخصی آمده بود مدینه و اموال او را دزدیده بودند

وارد مسجد شد در حالی که امیرالمومنین علیه السلام سخنرانی می کرد، گفت: وای، بر من ظلم شده است.

حضرت دستور داد بنشین. بعد از خطبه فرمود: بیا جلو و او نزدیک آمد

حضرت فرمود: به اندازه ریگ های بیابان و موهای حیوانات به علی بن ابی طالب ظلم شد.       بحار الأنوار (ط - بیروت) ج‏28 ص 373

وصایای امام علی (ع)

 امام علی (ع) با همه سختی ها و مرارت هایی که در راه اعتلای دین خدا تا پایان عمر متحمل شد، هرگز در هدایت امت و راهنمایی مؤمنان کوتاهی نکرد. به گونه ای که عمل به وصایا و فرامین و آموزه ها و سیره علوی در هر زمان و به ویژه امروز، می تواند چراغ راه امت اسلام و موجب سعادت دنیا و آخرت شود.

یکی از سرمایه های معنوی امت، وصایای آن حضرت است که در واپسین ساعات حیات خود بیان کرد که از این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم

این آن چیزی است که علی پسر ابوطالب وصیت می کند: به وحدانیت و یگانگی خدا گواهی می دهد و اقرار می کند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حیات و زندگانی من از آن خداست. شریکی برای او نیست، من به این امر شده ام و از تسلیم شدگان اویم.

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به این امور توصیه و سفارش می کنم: تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید. همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خداشناسی متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید. پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دایم افضل است و چیزی که دین را محو می کند، فساد و اختلاف است.

ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.

خدا را! خدا را ! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند.

خدا را ! خدا را ! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم می خواهند آنها را در ارث شریک کند.

خدا را ! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشی گیرند. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آنها برآورده نخواهد شد.

خدا را ! خدا را ! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست.

خدا را ! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.

خدا را ! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.

خدا را ! خدا را ! درباره زکات، زکات آتش خشم الهی را خاموش می کند.

خدا را ! خدا را ! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.

خدا را ! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (ص) درباره آنها سفارش کرده است.

خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهی دستان، آنها را در زندگی شریک خود سازید.

خدا را! خدا را! درباره بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.

در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید. و به سخن مردم ( در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.

با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید چنان که قرار دستور داده است.

بر شما باد که بر روابط دوستانه مابین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره گیری و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید.

در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم ( در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید. از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است. خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا می سپارم. سلام و درود حق بر شما باد.(14)

نهج البلاغه چراغی فرا راه امام علی (ع)

 نهج البلاغه منتخبی از خطبه ها و وصایا و دعاها و نامه ها و کلمات کوتاه علی (ع) است که سید شریف رضی، حدود هزار سال پیش جمع آوری کرده است، ولی کلمات مولا منحصر بدانچه سید رضی گردآوری کرده است، نیست. نهج البلاغه پس از قرآن، بزرگ ترین منبع شناخت معارف دین و ارزش های حیات انسانی برای تربیت نسل انسان ها و مرهمی بر دردهای جانگاه بشریت و دارویی مؤثر برای تلطیف روح است. این کتاب به اقرار همه بلغای عرب و غیر عرب، بلیغ ترین و شیواترین و زیباترین و پرمعناترین متن عربی، بعد از قرآن، شناخته و معرفی شده است. جذبه های عرفانی نهج البلاغه چنان است که همه کام های تشنه معرفت را سیراب می کند و حق سخن را در همه جوانب از جمله درس های خداشناسی و اخلاق و عرفان به خوبی، ادا کرده است.

نهج البلاغه را اخ القرآن لقب داده اند. نهج البلاغه نیز یکی از گران قدرترین منابع فرهنگ اسلامی و تا حدودی مشابه قرآن است و باید با داشتن توان علمی خاص همه ابعاد و زوایای آن را بررسی کرد تا به اعماق سخن علی (ع) راه یافت و آن گاه در زمینه های جهان بینی الهی و ایدئولوژی اسلامی و به دست آوردن راه و رسم زندگی سعادت بخش از آن بهره جست.

به تعبیر شهید مرتضی مطهری، «از چهارده قرن پیش تاکنون جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغییر و تحول یافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می پسندید و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جدید به نحو دیگری قضاوت می کند، اما باید بدانیم که سخن علی (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست، انسانی و جهانی است.» (15)

بنابراین، بر آحاد جامعه اسلامی است که با این گنجینه نامحدود الهی انس بگیرند و مسائل و مشکلات امروزی و فردای خود را حل کنند.

راهکارهای عملی انس با نهج البلاغه

 اکنون که علی (ع) در میان ما نیست، سخن و سیره آن حضرت با مجاهدت دانشمندان شیعه، نسل به نسل به دست ما رسیده است و ما نسبت به این امانت الهی مسئولیت داریم. به منظور بهره برداری از این گنجینه الهی در جامعه اسلامی که اعتلای هر چه بیشتر فرهنگ و تمدن اسلامی را در پی دارد، باید گام های بلندی طی شود که در این زمینه رسانه نقش مؤثری دارد. برای بهره برداری از نهج البلاغه و راهکارهای عملی انس با آن چند پیشنهاد ارائه می شود:

به نظر می رسد گام اول در این مسیر، این است که غبار غربت از این کتاب شریف بزداییم و با تهیه متن های ساده از آن برای اقشار مختلف جامعه، اقدام کنیم.

نهج البلاغه چنان عظمت و ظرفیتی دارد که می توان بر اساس آن در شبکه های سیما به ویژه شبکه آموزش، برنامه هایی برای گروه های سنی متفاوت تدارک دید. برای نمونه، این برنامه ها می تواند به طور دقیق و علمی، حول محور اخلاق، خداشناسی، انسان شناسی، امام شناسی، معادشناسی و...،ساخته شود. معارف نهج البلاغه را می توان در قالب برنامه های تولیدی، در موضوع های مختلف زندگی تدوین و تفسیر کرد و سطح دانش و بینش مخاطب را ارتقا داد. آموزش قادر است در ذهن و ضمیر انسان ها تحول به وجود آورد و بر رفتار آنها اثر بگذارد.

تهیه مستندهای داستانی از زندگی سید رضی و دیگر دانشمندانی که برای انتقال و حفظ کلام علوی به نسل های بعد تلاش کردند یا در این راه به شهادت رسیدند.

تهیه برنامه هایی به زبان های زنده دنیا درباره معارف و موضوعات نهج البلاغه در شبکه های برون مرزی، با تأکید بر حقوق انسان، حقوق خداوند، دنیا شناسی، سیاست ورزی امام علی (ع) و... از آنجا که مخاطب علی (ع) انسان است و این کتاب متاعی است که مشتری آن انسان های عاقل و پاک طینتند، شایسته است آن را به جوامع بشری معرفی کنیم و آنها را با ابعاد عرفانی و فلسفی و اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی و دیگر ابعاد، به مقدار میسور آشنا سازیم.

شهادت امیرمؤمنان (ع)

شهادت امیرمؤمنان (ع)، ضربه سهمگینی به ستون هدایت وارد کرد و شیعیان را برای همیشه عزادار کرد، ولی تنها راه پیمودن سعادت و صراط مستقیم را به بشریت نمایاند و نشان داد راه رسیدن به سعادت فرد و جامعه، از عمل به سنت و سیره رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) و اصول خدشه ناپذیر اسلامی می گذرد.

 روحش شاد و راهش پر پیرو باد.

پی‌نوشت‌ها:

 1- دایره المعارف تشیع، ج10، ص 334.

2- عبدالله جوادی آملی، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص 52.

3- نهج البلاغه، خطبه 192.

4- همان.

5- جعفر سبحانی، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیرالمؤمنان علی (ع)، ص 86.

6- عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه: اسدالله مبشری، ص 71.

7- نهج البلاغه، خطبه 15.

8- محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 17.

9- همان، ص 15.

10- دایره المعارف تشیع، ص 341.

11- همان.

12- مرتضی مطهری، انسان کامل، صص 115-113.

13- نهج البلاغه، نامه 47.

14- علی بن محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، صص 194-197.

15- مرتضی مطهری،سیری در نهج البلاغه، ص 17.

بروز رسانی تلاش سایت فصل انتظار

والسلام مرتضوی

برچسب ها:

  • خطبه غدیرx
  • دشمنان امام علی (ع)x
  • دوستان امام علی (ع)x
  • معما به اسم مبارک امیرمؤمنان على (ع)x
  • گرویدن به سوی حیدرx 
  • معرفی امام علی (ع)
  • فضایل امام علی (ع)
  • سیره امام علی (ع)
  • حکومت امام علی (ع)
  • مظلومیت امیرالمومنین (ع)
  • وصایای امام علی (ع)
  • شهادت امیرمؤمنان (ع)
  • چراغی فرا راه از امام علی (ع)
  • راهکارهای عملی انس با نهج البلاغه 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۰۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

عید قربان

روز دهم ذیحجّه ، روز عید قربان (عید اضحى ) و از بزرگترین اعیاد اسلامى است که اعمال و دعاهاى خاصّى دارد.

مهم هدف از برگزاری این اعیاد است که همان بیاد بیچارگان بودن است این مطلب را در داستان ذیل مطالعه بفرمائید.

گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود. با کاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای خریدن حیوانی جهت سوار شدن  نداشت پیاده سفر کرده و خدمت دیگران می کرد.

تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت، در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد و دریافت که از خجالت اهل و عیال در عدم کسب روزی به اینجا پناه آورده است و یک هفته است که خود و خانواده اش در گرسنگی بسر میبرند.

چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت : برو . مرد بینوا گفت : مرا رضایت نیست تو در سفر حج در سختی باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم .

شیخ گفت : حج من ، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم بهتر از آن است که هفتاد بار زیارت آن بنا کنم .

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

معشوق همینجاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار

در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید

هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید

یکبار ازین خانه برین بام برآیید

آن خانه لطیفست نشانه هاش بگفتید

از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید

یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد

افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاک

چرا باید به دورت من بگردم

ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی

برو با دل بیا تا من  بگردم

یادی از حکایت فرزند قربانى کردن حضرت ابراهیم (ع)

مروى است که: «روزى اسمعیل از شکار باز آمده بود ابراهیم در او نظر کرد او رادید با قدى چون سرو خرامان و رخسارى چون ماه تابان.ابراهیم را چون مهر پدرى‏بجنبید و در دل او اثر محبت فرزند ظاهر گردید در همان شب خواب دید که: امر حق‏چنان است که اسمعیل را قربانى کنى.ابراهیم در اندیشه شد که آیا این امرى است ازرحمن یا وسوسه‏اى است از شیطان، چون شب دیگر در خواب شد همان خواب را دیددانست که امر حق - سبحانه و تعالى - است.چون روز شد به هاجر مادر اسمعیل گفت:

این فرزند را جامه نیکو در پوش و گیسوان او را شانه کن که وى را به نزدیک دوست‏برم.

هاجر سرش را شانه کرد و جامه پاکیزه‏اش پوشانید و بوسه بر رخسار او زد، حضرت‏خلیل الرحمن گفت: اى هاجر! کارد و «رسنى‏» () به من ده.هاجر گفت: به زیارت دوست‏مى‏روى، کارد و رسن را چه کنى؟ گفت: شاید که گوسفندى بیاورند که قربان کنند.

ابلیس گفت: وقت آن است که مکرى سازم و خاندان نبوت را براندازم، به صورت‏پیرى نزد هاجر رفت و گفت: آیا مى‏دانى ابراهیم، اسمعیل را به کجا مى‏برد؟ گفت: به‏زیارت دوست.گفت: مى‏برد او را بکشد.گفت: کدام پدر پسر را کشته است‏خاصه‏پدرى چون ابراهیم و پسرى چون اسمعیل؟ ! ابلیس گفت: مى‏گوید خدا فرموده است.

هاجر گفت: هزار جان من و اسمعیل فداى راه خدا باد.کاش مرا هزار هزار فرزند بودى‏و همه را در راه خدا قربان کردندى.

ابلیس چون از هاجر مایوس شد به نزد ابراهیم آمد و گفت: اى ابراهیم! فرزند خودرا مکش که این خواب شیطان است.ابراهیم فرمود: اى ملعون! شیطان تویى.گفت: آخردلت مى‏دهد که فرزند خود را به دست‏خود بکشى؟ ابراهیم فرمود: بدان خداى که‏جان من در قبضه قدرت اوست که اگر مرا از شرق عالم تا غرب عالم فرزندان بودى ودوست من فرمودى که قربان کن همه را به ست‏خود قربان کنم.

چون از حضرت خلیل نیز نومید شد روى سوى اسماعیل نهاد و گفت: پدرت تو رامى‏برد بکشد.گفت: از چه سبب؟ گفت: مى‏گوید حق - عز و على - فرموده است.گفت:

حکم حق را باید گردن نهاد.اسمعیل دانست که شیطان است‏سنگى برگرفت و بدو افکند.

و به این جهت‏حاجیان را واجب شد که در آن موضع سنگریزه بیندازند.

پس چون پدر و پسر به منى رسیدند ابراهیم گفت: اى پسر

«انى ارى فى المنام انى اذبحک‏».

یعنى: «اى پسر! در خواب دیدم که تو را قربان باید کرد» .

اسمعیل گفت: «یا ابت افعل ما تؤمر».

یعنى: «بکن اى پدر آنچه را مامورى‏» . ()

اما اى‏پدر! وصیت من به تو آن است که: دست و پاى من را محکم ببندى که مبادا تیزى کاردبه من رسد حرکتى کنم و جامه تو خون آلود شود و چون به خانه رسى مادر مرا تسلى‏دهى.پس ابراهیم به دل قوى دست و پاى اسمعیل را محکم بست، خروش از ملائکه‏ملکوت برخاست که زهى بزرگوار بنده‏اى که وى را در آتش انداختند از جبرئیل یارى‏نخواست.و از براى رضاى خدا فرزند خود را به دست‏خود قربان مى‏کند.پس ابراهیم‏کارد بر حلق اسماعیل نهاد، هر چند قوت کرد نبرید.اسمعیل گفت: اى پدر! زود فرمان‏حق را به جاى آور.فرمود: چه کنم هر چند قوت مى‏کنم نمى‏برد.گفت: اى پدر! درروى من نظر مى‏کنى شفقت پدرى نمى‏گذارد، روى من را برخاک نه و کارد بر قفا گذار.

ابراهیم چنان کرد و کارد نبرید.اسماعیل گفت: اى پدر! سر کارد را به حلق من فرو بر.که‏در آن وقت آواز برآمد که:

«یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا».

یعنى: «اى ابراهیم! خواب‏خود را درست کردى [آنچه را در خواب ماموریت‏یافتى انجام دادى]» . ()

دست از اسماعیل بدار و این گوسفند را به جاى او قربانى کن‏» . ()

بلى:

شوریده نباشد آنکه از سر ترسد

عاشق نبود آنکه ز خنجر ترسد

برگرفته از زندگی نامه مرحوم نراقی

خداوند انشاء الله توفیق ایثار در راه حق و حقیثت را به همه ما عنایت بفرماید.

والسلام مرتضوی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدای رحمان و رحیم

در مناسبت های مختلف مثل ماه رجب شعبان و رمضان بویژه روز عرفه انسان های وارسته توجه بیشتری به دعا و نیایش پیدا می کنند و سعی دارند بر دانسته های خود بیفزایند و خود را از توهمات شیطانی برهانند؛ مطالب رسا و خواندنی این موضوع از جمله:

معرفی شب و روز عرفه

شب عرفه یکى از شب‌هایى است که عواطف رحمت الهى بیش از همیشه وزیدن مى‏ گیرد، اشاره‏اى می‌کنم به دعاهایى که براى فردا از طرف اهلبیت (علیهم السلام) وارد شده، که اشاره‏اى به مسئله‏ ى توسل دارد. 

دعاى سیدالشهدا (علیه السلام) در عرفات

اگر ما از ادعیه‏ اى که مأثور از اهلبیت (علیهم السلام) است پنج دعا را انتخاب کنیم، یکى به یقین، عرفه‏ ى امام حسین(علیه السلام) خواهد بود.

در این دعا نکته ‏ها و مطالبى هست که در دعاهاى دیگر کمتر یافت مى‏شود.

عرفان امام (ع)

یک جمله هم از دعاى امام زین العابدین (علیه السلام) در روز عرفه که به توسل مربوط مى‏ شود برایتان نقل کنم.

اگر به همه‌‏ى صحیفه ‏ى سجادیه مراجعه کنید، کمتر دعایى به این عظمت یافت مى‏ شود.

 آن قدر این دعا عالى است، و نظم زیبایى دارد که انسان مبهوت مى‏ شود.

و حقّاً جز امام معصوم (ع) کسى لیاقت انشاء چنین دعاهایى را ندارد.

ولى افسوس که چون مایى که شیعه‏ ى اهلبیت (علیهم السلام) هستیم سالى یک مرتبه هم معلوم نیست موفق شویم و این ادعیه را بخوانیم.

آیه الله مصباح دام عزه

اهمیت عرفه

خیلی مواظب باشند و قدر بدانند چطور روز عرفه غروب عرفه به زائرین خانه‌ی خدا خطاب می‌شود «از نو شروع بکنید ». 

روز عرفه در روایت است خداوند به حاجی‌ها خطاب می‌کند

یَا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ  حسینی قمی برگرفته از سمت خدا

بایسته های خواندن دعای عرفه

تحقق ببخشیدن مضامین دعا ها در خودمان

باید سعى کنیم دست کم مقدارى از این مضامین را در خودمان تحقق ببخشیم.

یعنى فقط به خواندن یا توجه به معنایش اکتفا نکنیم و تلاش کنیم حالمان هم همینطور باشد  آیه الله مصباح دام عزه

این مختصر که نمونه متن فیش های پراکنده ای بود که در اختیار داشتیم؛ که عین متن ها؛ تنظیم الفبایی شد، به دعای خیر دوستان انشاء الله توفیقی پیش آید تا با مطالعه تحقیق و ... در آینده با نگارش زیبا کامل کردد؛ امید است این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.  والسلام مرتضوی

آیات الهی

در دعای عرفه‌ی سیدالشهدا علیه السلام است به خدای متعال عرضه می‌ دارد

إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ

من از رفت و آمد آیات تو و از این که آیات تو پشت سر هم می‌آیند ...  (میر باقری)

تحقق بخشیدن آرزوها

فَحَقِّقْ فیکَ أمَلِی؛

پس آن آرزویى را که من نسبت به تو دارم، تحقق ببخش.

وَحَطَّ طَمَعی بِفِناءِ جُودِکَ.

 این هم تقریباً عبارت و تعبیر دیگری از همان مطلب است.

توجه به امام زمان (ع)

خود امام زین العابدین (علیه السلام) به خدا عرض مى‏ کند که خدایا، تو در هر زمانى، چنین کسى را امام قرار دادى که این موقعیت را براى مردم داشته باشد؛ یعنی وسیله ‏اى باشد براى این که مردم به رضوان تو نائل شوند.

بعد، از خدا مى‏ خواهد که صلواتت را  بر این امام نازل کن و به برکت او، بر ما هم نازل کن، چون او وسیله و مجراى فیض و رحمت الهى است. 

در ابتدای نزول، رحمت‏ ها باید بر ساحت امام نازل شود، سپس بر دیگران ببارد؛ این همان وسیله است.

از اینجا ما باید یاد بگیریم که در هر زمان اگرچه در کارها، عبادات و توسلاتمان به کسانى از اولیاء خدا متوسل مى‏ شویم، باید توجه داشته باشیم که وسیله‏ ى حقیقى که ما را به خدا متصل مى‏ کند امام آن زمان است.

 توسل به دیگر اولیاء خدا در واقع باعث مى‏ شود که آنها ما را به امام و وصله‌ی وصل حقیقی، نزدیک کنند.

 اگر در زمان امامت یکى از ائمه (علیهم السلام)، مردم متوسل به امام دیگرى مى ‏شدند، در باطن، حواله داده مى‏ شدند به آن امام حیّى که در آن زمان امامت داشت.

در هر زمان، توجه به امام آن زمان، تکلیف خاصى است و یک ویژگى خاصى دارد.

در هر حالى، به هر کسى متوسل مى‏ شویم، نباید فراموش کنیم که فیض الهى از سوی امام زمان است.

این است که در همه‏ ى دعاها و توسل‌هایمان همیشه باید توسل به وجود ولی‌ عصر ارواحنا له الفداه را فراموش نکنیم.

جایگاه امامان (ع)

یکى از آن جملات که به مسئله‏ ى توسل مربوط مى‏ شود، این است:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ؛ َ2

خدایا، تو دینت را در هر زمان، بوسیله ‏ى امامى تأیید کردى؛ یعنى امام را تأیید کننده‏ ى دینت قرار دادى،

ابزار های معرفت الهی

أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ؛

آن امام را وسیله ‏اى برای بندگان قرار دادی که ببینند و بشناسند،

نور افشانی امامان (ع)

وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ؛

امام نور افشانى در شهرهاى تو است، که هر وقت مردم، از دور هم او را مى‏ بینند راه هدایت را پیدا می‌ کنند.

اکنون چه زمانی او را تأیید کننده‏ ى دین قرار دادى؟

بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ؛

 بعد از اینکه ریسمان او را به ریسمان خودت متصل کردى.

در این‌جا به‌طور خلاصه نهایت اتصال وجود امام را به خداى متعال بیان مى‏ کند.

رابطه‏ ى امام با خداوند مثل رابطه‏ ى دیگران نیست.

آن ها ریسمانشان به ریسمان خدا متصل است.

آن‌ که منظور عرض بنده است این جمله‏ ى بعدى‏ است:

وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَى رِضْوَانِکَ؛ 

امام را وسیله‏ اى براى رسیدن به رضوان خودت قرار دادى.

در مناجات متوسلین این طور بود که:

اللهم فَاجْعَلْهُما لِی سَبَباً إلى نَیْلِ غُفْرانِکَ، وَصَیِّرْهُما لِی وُصْلَةً إلَى الفَوْزِ بِرِضْوانِکَ،

دو چیزى که وسیله هستند، عوارف رحمت و شفاعت پیامبر، وسیله‏ اى براى رسیدن به غفران و رضوان خداوند هستند.

اینجا هم مى‏ فرماید امام را وسیله‏ اى براى رسیدن به رضوان خودت قرار دادى.

 وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ؛

اطاعت او بر مردم واجب است و پذیرفتن نهى او هم بر همه واجب.

کسى نباید بر امام تقدم پیدا کند و اوصاف دیگری که برمی‌شمارد...

امنیت

مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک  (دعای عرفه) (میر باقری)

انفاق به دیگران

امام رضا(ع) حضرت وقتی در خراسان بودند در روز عرفه‌ای اموالشان را بین فقرا تقسیم کردند

کسی آمد گفت اِنَّ هَذَا لَمُغرَم مغرم یعنی .سمت خدا حسینی قمی

معرفی بنده گان برگزیده و ممتاز

جایگاه اصفیاء : وَاجْعَلْنی مِنْ صَفْوَتِکَ الَّذِینَ أحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جَنَّتِکَ

اکنون که مطمئن شده، راهى به سوى خدا دارد و دعاهایش مستجاب مى‏شود، و نیز غفران و رضوان الهى شاملش مى‏شود، دعاهاى نابی را در پیشگاه خدا مطرح مى‏ کند. عرض می کند:

خدایا! مرا از آن بندگان برگزیده و ممتازی قرار ده که آن ها را در بحبوحه‏ ى بهشت قرار مى ‏دهى؛ یعنى آن جایى که مرکز نعمت‏ هاست و همه‏ى نعمت‏ هاى بهشتى در آنجا به وفور یافت مى‏شود.

 وَبَوَّأتَهُمْ دارَ کَرامَتِکَ؛

از آن بندگان برگزیده ‏اى که آنها را در دار کرامت خودت جا دادى.

کرامت یعنى احترام گزاردن و گرامى داشتن؛

وَأقْرَرْتَ أعْیُنَهُمْ بِالنَّظَرِ إلَیْکَ یَوْمَ لِقائِکَ،

و چشم آنها را با نگاه به سوى جمال خودت روشن کردى،

وَأوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ فی جَوارِکَ؛

آن‌ها را وارث مکان‌هایی کردی که واقعاً جاى نشستن و منزل کردن است، منزل صدق.

فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ4.

جاى گرفتن و منزل گزیدن واقعى آنجاست. قدم صدق یا مقعد صدق تعبیرهایی عربى است که در فارسى عین اینها را نداریم، «قدم صدق عند ربهم»، تعبیر قرآنى است.

آن‌ها پیش خدا قدم صدق دارند، یعنى جاى پاى محکم دارند. پایشان نمى‏ لغزد.

پناهنده شدن

تمثیل رحل مسافر:

این حال اگر در انسان محقق شود حتماً دعایش مستجاب مى‏شود. عرض مى‏ کند که:

وَقَدْ حَلَّ رَجائِی بِحَرَمِ کَرَمِکَ،

امید من حلول کرده در پیشگاه کرم تو، مثل مسافرى که از راه دورى آمده است و در اینجا رحلش را افکنده، منزل کرده و جاى دیگرى ندارد.

تواضع

وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا

در (دعای عرفه امام سجاد) می‌گوید: من از هر کمتری کمترم من از هر خاری خارترم اصلا من مثل ذره هستم نه پایین تر از ذره هستم

(رنجبر) سمت خدا

عرفان عملی توسل

در دنباله ‏ى مناجات متوسیلن به اینجا می‌رسد که:

وَقَدْ حَلَّ رَجائِی بِحَرَمِ کَرَمِکَ.

عرض مى‏کند: خدایا، اکنون که من در مقام توسل برآمدم و وسیله‌هایی که دارم نسیم رحمت تو و شفاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ وارد حرم کرم تو شدم.

کرم الهى را به منزله‏ى یک ساحت، میدان و پیشگاهى تشبیه فرموده که گویا از راه دورى آمده و در اینجا رحل اقامت افکنده است.

یعنى جاى دیگرى ندارد و تمام امیدش به کرم خداست. چون راه دیگرى غیر از کرم و رحمت خدا، و شفاعت پیامبرش که آن هم از کرم خود اوست، چیزى ندارد. مخصوصاً با توجه به این نکته که آن چیزی که ما داریم فقر است که آن هم، هیچ وقت به خدا نمى‏رسد تا شفاعت کند. ماییم و یک دنیا حاجت، یک دنیا گرفتارى، یک دنیا گناه، و چیزى که مى‏تواند علاج این گناهان باشد فقط کرم اوست.

دارایی خود انسان در توسل

اکنون اگر بخواهیم از پیش خودمان وسیله‏ اى براى تقرب داشته باشیم، چه چیز را باید وسیله قرار دهیم؟ فرض کنید بگوییم: خدایا، ایمانی که داریم وسیله ‏اى باشد که تو، بوسیله ‏ى آن ما را بیامرزى!  جا دارد خدا بفرماید: این ایمان را من به تو دادم و این وسیله ‏اى نیست که براى خودت قرار مى‏ دهى.

دیگر این که بگوییم: خدایا، عباداتمان را وسیله قرار مى‏دهیم. باز نیکو است  خدا بفرماید که توفیق این عبادات را هم من به تو دادم. اینها در واقع مصادیق همان «عواطف رحمتک» است.

هرکدام از اینها اگر خالص باشد و بتواند وسیله‏ى تقرب به خدا شود،  وسیله‏ اى است که خود خدا به ما داده است. 

اگر بخواهیم برای شفاعت از پیش خودمان چیزى را وسیله قرار دهیم، چه داریم جز فقر؟ فقر ذاتى خود ماست.

یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ1.

وجود مخلوقات عین فقر است.

اگر خودمان بخواهیم چیزى را بین خدا و خود  واسطه قرار دهیم چیزى که داریم همان فقر است. فقر ما، وسیله‌ای است تا خداوند بزرگ به خاطر آن به ما رحم کند.

حبط و تکفیر

از اعتقادات ما، یکی حبط است و یکى هم تکفیر. بعضى از اعمال موجب غضب الهى می‌شود طوری که اعمال گذشته را هم حبط مى‏ کند و از بین مى‏ برد. 

و برعکس، گاهى کارهاى خوبى هست که خدا مى‏پسندد و گذشته ‏ها را هم جبران مى‏ کند. سیّئات گذشته را تکفیر مى‏ کند. در صریح قرآنى هم هست:

حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ3.

معرفی پروردگار

خداست که آنها را آفریده و هم  اوست که این مقام را به آن‌ها داده، و خداست که به آن‌ها امر کرده که ما را شفاعت کنند. وجود آنها مظهرى از مظاهر رحمت الهى است. در واقع این وسیله را خود خدا قرار داده تا به او نزدیک شویم.

ختم به خیراعمال

 وَاخْتِمْ بِالْخَیْرِ عَمَلی؛

 اکنون که موفق شدم به این توجه و توسل که خودش خیر است، کاری کن که دیگر مبتلا به اعمال شر نشوم و اعمالم ختم به خیر شود.

چون یکى از آفت‏ هاى بزرگ براى مؤمنین این است که مدت‌ها عبادت خدا بکنند، کار خیر انجام بدهند، اما پایان کارشان طوری شود که همه ‏ى گذشته‏ ها را آتش بزند؛ گناهى رخ دهد که اعمال گذشته را حبط کند.

انتظار رحمت و خیر

وَلا یَجِدُ الْقاصِدُونَ أرْحَمَ مِنْهُ؛

افرادی که انتظار رحمت و خیرى از کسى دارند، بهتر از تو پیدا نمى‏ کنند.

یا خَیْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحیدٌ؛

اگر کسى تنها باشد، و دیگران او را رها کرده باشند، تو بهترین کسی هستى که احوالش را مى‏ پرسى و به حرفش گوش مى‏ دهى.

شفاعت

یکى از آن جمله‏ ها که بسیار جمله ‏ى لطیف و زیبایى است و با توسل هم ارتباط دارد این جمله است:

ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْری اِلَیْکَ وَ کَیْفَ أتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ.

وقتى انسان مى‏ خواهد واسطه ‏اى را بین خود و دیگری قرار دهد، کسى یا چیزى را انتخاب مى‏ کند که توجه مستشفع، به طرف کسى که نزد او شفاعت مى ‏شود معطوف شود.

سپس از او می‌خواهد که حاجت او را بدهد یا از گناهش بگذرد؛

این همان چیزى است که ما درباره‏ى وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه‏ى اطهار (علیهم السلام) و اولیاءشان معتقدیم که آن ها نزد خداوند متعال براى دیگران شفاعت مى‏ کنند.

البته در حقیقت این وسیله ‏ها و این شفاعت ‏ها را خود خدا قرار داده است.

صلوات

یک صلواتی است مرحوم محدث قمی این را در اعمال روز عرفه آوردند در عصر روز عرفه در مفاتیح آن صلوات را ذکر کردند

میر باقری برگرفته از سمت خدا

دربرگیرنده طرد شده ها

وَیا أعْطَفَ مَنْ آوى إلیهِ طَریدٌ؛

هر که را از هر جا طرد کنند و هیچ‌جا راه ندهند، تو او را پناه مى‏دهى.

آیا فقر به خدا می‌رسد؟

 اکنون آیا فقرى که ما داریم، هیچ وقت به خدا مى‏رسد؟ آن فقر از خود ما تجاوز نمى‏کند.

 فقر از ما جدا نم ى‏شود تا پیش خدا برود. هیچ وقت هم فقر به خدا نمى ‏رسد زیرا خدا غناى مطلق است؛ پس چطور ما وسیله ‏اى را بفرستیم که اولاً فقری است که معنایش یعنى نداشتن! ضمن این که این نداشتن هم هیچ وقت به خدا نمى ‏رسد! براى این که وجود خدا دارایى مطلق است و هیچ وقت واجد فقر نمى‏ شود.

لکن می‌بینم که این معناى لطیف در دعاى عرفه آمده است؛

ها أنا أتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْری اِلَیْکَ.

اما چقدر مى‏توانم به این وسیله (فقر) اطمینان داشته باشم که کارى انجام دهد، در حالى که این وسیله هیچ وقت به تو نمى ‏رسد؛

وَ کَیْفَ أتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مُحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ؟!

فقر چیزى است که محال است هرگز به تو برسد، پس چطور واسطه‌ای شود بین من و تو؟! تعبیر خیلی لطیفى است و به اندازه‏اى که بنده یادم هست، در هیچ دعا و مناجات دیگرى این تعبیر این‌طور نیامده است.

بقیه در ادامه مطلب را در آدرس ذیل در فضای مجازی مطالعه کنید (1)

معرفت الهی

یا مَنْ لایَفِدِ الْوافِدُونَ عَلى أکْرَمَ مِنْهُ؛

اى کسى که هیچ مهمانى، بر کریم‏تر از او وارد نمى‏ شود.

هر کس بر شخص کریمی مهمان شود، انتظار دارد که میزبان کاملاً از او پذیرایى کند. کریم‏ترین میزبان‌ها کسى است که وقتى مهمان بر او وارد مى‏ شود،

 نپرسد تو که هستى؟

یا براى چه آمده‌اى؟!

بلکه هر چه در اختیار دارد جلوى مهمان مى ‏گذارد.

مهمانسرای حاتم طایى

در روایات شواهدى هست که حاتم طایى مهمانسرایى داشته که هر کس، از هر جا بر او وارد مى‏ شده است از او نمى‏ پرسیدند چه کسی هستى یا از کجا آمده‌ای‌؟!

پذیرایى مى‏ کردند، بعد هم هر حاجتى داشته روا مى‏ کردند.

خب، این از کریم‏ترین انسان‌هایى است که به این صورت پذیرایى مى‏ کند، اما تو از همه کریم ‏ترى! هر که به در خانه‏ى تو بیاید، نمى ‏پرسى که و کجا هستى و به چه رو آمدى؟!

محرمیت

فَلا تُولِنی الْحِرْمانَ، وَلا تُبْلِنی بِالخَیْبَةِ وَالخُسْرانِ.

حرمان را نصیب من نکن، بلکه امید من را برآورده کن.

یا سَمیعَ الدُّعاءِ، یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

تنها راه نجات

تمثیل تناب و دستگیره‌ نجات

إلَى سَعَةِ عَفْوِکَ مَدَدْتُ یَدِی، وَبِذَیْلِ کَرَمِکَ أعْلَقْتُ کَفِّی.

 این‌ها هم از تعبیرهاى بسیار  لطیف است. فرض کنید کسى دارد از یک جاى بلندى سقوط مى‏ کند و زیر پایش هم دریاى آتشى است، در چنین حالى، وسط راه، طناب یا دستگیره‌ای پیدا مى‏ کند که دستش را به آن مى ‏گیرد تا سقوط نکند و این زمینه‏ اى مى ‏شود که نجات پیدا کند، در این چنین حالى است که مى‏ گوید:  أعْلَقْتُ کَفِّی؛ 

کف دستم را به رحمت تو آویختم، یعنى اگر تو من را نگیرى و دست من رها شود، جایم در جهنم است. هیچ راه نجاتى نیست. فقط تویى که مى ‏توانى مرا نجات دهى. تنها چیزى که مى‏ تواند در مسیرِ سقوط،  انسان را نجات دهد، عنایت خداست.

نیاز به وسیله

انسان در مسیر شفاعت باید از وسیله ‏ها شروع کند، حرکت کند و برود به طرف آن کسى که مى‏ خواهد نزد او شفاعت و وساطت کند، تا به او برسد و از او بخواهد که رحمتش را نازل کند یا از عذابش صرف‌نظر کند.

1. فاطر / 15.

2. الصحیفه ‏السجادیه، ص 216، دعائه علیه السلام فی یَوْمِ عَرَفَهَ.

3. بقره / 217 4. قمر / 55.

(1)گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 28/9/86 ایراد فرموده‌اند.

برچسب ها :

  • نور افشانی امامان (ع)x
  • جایگاه امامان (ع)x
  • توجه به امام زمان (ع)x
  • بایسته های خواندن دعای عرفهx
  • اهمیت عرفهx
  • دعاى سیدالشهدا (علیه السلام) در عرفاتx
  • معرفی شب و روز عرفهx
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۰۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

 

  شناسه امام باقر (ع)

نام : محمد.

کنیه : ابو جعفر و ابوجعفر اول.

القاب : باقر، شاکر، هادى، امین، شبیه -به خاطر شباهت ایشان به پیامبر اکرم (ص)-.

مشهورترین لقب آن حضرت، «باقر» است. پیامبر اکرم (ص) به واسطه جابربن عبدالله انصارى، آن حضرت را به این لقب، ملقب کرد و به ایشان سلام رساند.

منصب : معصوم هفتم و امام پنجم شیعیان.

تاریخ ولادت : اول رجب سال 57 هجرى.

برخى از مورخان، ولادت ایشان را در سوم صفر سال 57 هجرى دانسته ‏اند.

محل تولد : مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى : امام زین‏العابدین، على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر : فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) که مکنّى به ام‏عبدالله بود.

این بانوى ارجمند، از زنان بزرگ عصر خویش بود که امام صادق (ع) درباره شأن و منزلت او، فرمود : جده‏ام، فاطمه بنت حسن، صدیقه بود و در آل امام حسن (ع) زنى به درجه و مرتبه او نرسید.

چون نسب امام محمد باقر (ع)، هم از پدر و هم از مادر، به امام امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) مى‏رسد، به‏ایشان علوى بین علویین و فاطمى بین فاطمیین گفته مى‏شود.

مدت امامت : از زمان شهادت پدرش، امام زین العابدین (ع) در سال 95 تا سال 114 هجرى، به مدت 20 سال.

تاریخ و سبب شهادت : هفتم ذى حجه سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى (و به قولى ربیع‏الاول یا ربیع‏الآخر سال 114 هجرى) به وسیله زهرى که ابراهیم بن ولید عبدالملک، در ایام خلافت هشام بن عبدالملک، به آن حضرت خورانید.

محل دفن : قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر پدرش، امام زین‏العابدین (ع) و عمویش، امام حسن مجتبى (ع) و فرزندش، امام صادق (ع).

همسران : 1. ام فروه بنت قاسم. 2. ام حکیم و چند ام ولد.

فرزندان : 1. امام جعفر صادق (ع). 2. عبدالله. 3. ابراهیم. 4. عبیدالله. 5. على. 6. زینب. 7. ام سلمه.

اصحاب امام باقر (ع)

تعداد اصحاب، یاران و راویان آن حضرت، بیش از آن است که بتوان نام همه آنان را در این جا آورد، به ناچار نام برخى از بزرگان آنان را ذکر مى‏کنیم :

1. زرارة بن أعین.

2. معروف بن خربوذمکى.

3. ابو بصیر اسدى.

4. فضیل بن یسار.

5. محمدبن مسلم.

6. یزید بن معاویه عجلى.

این شش نفر، در علم رجال، به «اصحاب اجماع اولى‏» شهرت یافته‏اند که فقها و حدیث‏شناسان شیعه، اتفاق‏نظر و اجماع دارند بر صحت نقل روایت آنان از امام معصوم(ع).

7. حمران بن أعین.

8. بکیر بن أعین.

9. عبدالملک بن أعین.

10. عبدالرحمن بن أعین.

11. محمد بن اسماعیل بن بزیع.

12. عبدالله بن میمون.

13. محمد بن مروان.

14. اسماعیل بن فضل هاشمى.

15. ابو هارون مکفوف.

16. ظریف بن ناصح.

17. سعید بن ظریف.

18. اسماعیل بن جابر خثعمى.

19. عقبة بن بشیر اسدى.

20. کمیت بن زید اسدى.

21. جابر بن یزید جعفى.

زمامداران معاصر

1. معاویة بن ابى سفیان (35- 60ق.).

2. یزید بن معاویه (60- 64ق.).

3. معاویة بن یزید (64- 64ق.).

4. عبدالله بن زبیر (64- 73ق.).

5. مروان بن حکم (64- 65ق.).

6. عبدالملک بن مروان(65- 86ق.).

7. ولید بن عبدالملک (86- 96ق.).

8. سلیمان بن عبدالملک (99-96ق.).

9. عمربن عبدالعزیز (99- 101ق.).

10. یزید بن عبد الملک (101- 105ق.).

11. هشام بن عبدالملک (105- 125ق.).

از میان خلفاى مذکور، تنها عبدالله بن زبیر، که به مدت ده سال بر حجاز و عراق حکومت کرد، از غیر بنى امیه بود و بقیه، همگى از سلسله بنى امیه و از دو تیره فرزندان ابوسفیان و فرزندان حکم بن عاص بودند و تمامى آنان جز معاویة بن یزید (معروف به معاویه ثانى) و عمربن عبدالعزیز در اذیت و آزار اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه اتفاق داشتند.

رویدادهاى مهم

1. حضور امام محمد باقر (ع) در واقعه کربلا، در سن چهار سالگى، به همراه پدرش، امام زین العابدین (ع) در محرم سال 61 هجرى.

2. شهادت امام زین العابدین (ع)، پدر ارجمند امام محمد باقر (ع)، در سال 95 هجرى.

3. مباحثات و احتجاجات امام محمد باقر (ع) با بزرگان مذاهب و ادیان، درباره اثبات حقانیت اهل بیت (ع).

4. ضرب سکه اسلامى، براى پول رایج خلافت اسلامى، و اسقاط سکه رومى توسط عبدالملک بن مروان، در سال 76 هجرى، با مشورت و یارى امام محمد باقر(ع).(1)

5. احضار امام محمد باقر (ع) و فرزندش، امام جعفر صادق (ع) به شام از سوى هشام بن عبدالملک.

6. تأسیس پایه‏هاى اصلى حوزه علوم اهل بیت (ع) در مدینه، و تربیت شاگردان مبرز توسط امام محمد باقر(ع).

7. مسمومیت و شهادت امام محمد باقر (ع)، درسال 114 هجرى، به دست ابراهیم بن ولید بن عبدالملک، والى مدینه، به دستور خلیفه وقت، هشام بن عبدالملک.

8. به خاک سپارى بدن مطهر امام محمد باقر (ع) در قبرستان بقیع، در مدینه، در کنار قبر پدرش، امام زین العابدین (ع) و عمویش، امام حسن مجتبى (ع)، توسط امام‏جعفر صادق (ع) و سایر بازماندگان.

برگرفته از سایت تربیت

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)